- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
سنگ زیر پای تو لعل بدخشان می شود خار،با فیض نگاهت سرو بستان می شود گر نسیمی از سر کویت وزد سوی جحیم دود آن عود و شرارش برگ ریحان می شود زخم بی داروی جان و درد بی درمان دل هر دو باخاک سر کوی تو درمان می شود غـم نـدارم گر مرا در آتـش دوزخ برند چون برم نام تو را آتش گلستان می شود گو اجل جان مرا گیرد ز کافر سخت تر چون نگاهم برتو افتد مرگ، آسان می شود در مقام رأفتت این بس که نام چون تویی روز و شب ذکر من آلوده دامان می شود در بیابـانی کـه لـطفـت ضامن آهو شود گر گذار گرگ افتد گرگ چوپان می شود گردش چشم تو را نـازم که با ایمای آن نقش شیر پرده ناگه شیر غـرّان می شود ناز بر فردوس آرد فخر بر رضوان کند هرکه یک شب درخراسان تومهمان می شود هر که چشمش اوفــتد بر گنبد زرین تو گاه مجنون؛ گاه خندان؛ گاه گریان می شود گر به قعر نار، شیطان بر تو گردد ملتجی وادی دوزخ به چشمش باغ رضوان می شود غرفه هایت همچو روی حور گل انداخته بس که روز و شب ضریحت بوسه باران می شود هرکه با اخلاص گوید درحریمت یک سلام اجر آن بالاتر از یک ختم قرآن می شود مور اگر یک دانه با لطف تو گیرد در دهن بی نیاز از خرمن زلف سـلیمان می شود درکنارحوض صحن توکه رشک کوثراست زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود پور موسایی و در طور توهرکس لب گشود همکلام ذات حق چون پورعمران می شود سائل کوی تو گر خواهی به دست قدرتت خاک،مشک وسنگ، لعل وریگ،مرجان می شود در هوای جرعه ای از جام سقا خانه ات خضر اگر در کوثر افتد بازعطشان می شود خاک اگر شد خاک کویت مرهم زخم دل است آب اگر شد آب جویت آب حیوان می شود هر که شد زوّار تو در طوس ای روی خدا زائـر ذات خـدای حـیّ سـبـحان می شود آسـتان قـدس تـو دارالـشـفای عـالم است درد اینجا بی دوا و نسخه درمان می شود هرکه ازمهمان سرایت لقمه ای گیردبه دست مهر در دستش کم از یک قرصۀ نان می شود وانکه خوابش می برد درپشت دیوارت شبی ماه در بزمش کم از شمع فروزان می شود هر که را تابـید بر سر آفتاب صحن تو گر رود در سایه طوبی پشیمان می شود بـی تـو صبح عـیـد سال نـو اگر آید مرا صبح عید وسال نو شام غریبان می شود بـا تو گـر شام عـزای دوستان باشد مرا خوب تر از ظهر روز عید قربان می شود در صف محشر پریشانی نبیند لحظه ای هر که با یاد غمت اینجا پریشان می شود تا ابد زین میهمان داری که مامون از تو کرد شرمگین از مادرت زهرا خراسان می شود با تـمام زشتی و آلـودگی در سـوگ تـو قطره های اشک میثم بحر غـفران می شود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
گـلزار خراسان شده صحرای قــیامت یـا کـرده بـه دل قــافـلـۀ داغ، اقـامـت از خون جگر دیدۀ معصومه چـو دریا وز درد و الم فاطمه را خـم شده قامت از داغ جـگـر بـر دل افـلاک شــراره وز غصّه به پیشانی هستـیست علامت پیـغام به معـصومۀ مـظـلومه رسـانـید کای شمسۀ دین، ای قـمر برج کرامت یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت ریزد به سما خونِ دل از چشم سـتاره خیـزد به فـک از جگر سنگ، شراره گــریم بـه جگـر پـارۀ پــیغـمـبر اکـرم کـز کیـنۀ مـأمـون، جگـر او شـده پاره بـر لعـل لـبـش زمـزمـۀ، وا ولـدا بـود در حجرۀ در بسته به او داشت نظاره معصومه عزادار رضا گشت به جنّت افسوس که شد داغ دلش تـازه دوبـاره یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت افتاده جـهان همچو خراسان به تـلاطم شد کـشته غـریب الغـربا حجّـت هشتم زن های خـراسان همه گـویند به تلاطم خـونـاب جگـر ریخـته از دیـدۀ مـردم هـستی هـمه از ناله شـده شعـلۀ فـریاد لب بـسـته کـتـاب الله نـاطـق ز تـکـلّـم افسوس که کشتند رضا را به خراسان وز گریۀ معصومه قـیامت شده در قم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت در طوس رسد نـالۀ زهـرای حـزیـنـه مـادر بـه سـراغ پــسـر آمد ز مـدیـنـه بنـشـسته به رخـسار تـقی گـرد یتـیمی دردا که رضا کشتـه شده از ره کـیـنه این داغ جگر را به جگر نیست نظیری این محشر غم رابه جهان نیست قرینه یا فـاطمه اخـت رضـا دخـتـر مـوسـی برخیز و بزن دست الم بر سر و سینه یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت کـشـتـنـد غـریـبانـه غـریـب الغـربا را مـحـبـوب خـدا بـضـعۀ پیـغـمبر ما را بردند به خـوناب جگـر اهـل خـراسان بر شـانۀ خود چـوبۀ تـابـوت رضا را ای اهـل ولا خـون دل از دیـده بـبارید کز زهر جفا کُشت عـدو شمس ولا را با خواهر او حضرت معصومه بگوئید از سوز درون تسلیت این روز عزا را یا حضرت معصومه سرت باد سلامت شد کشته رضا آن گـل گــلــزار امامت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
سـزد جـاری شـود از دیــده ام خـون که در خون غرق گردد قصر مأمون در افـکـار پــلـیـدش نـقـشـه ای شـوم بـه دسـتـش خـوشـۀ انـگـور مـسـموم عــزیــز فــاطــمــه گــردیــد نــاچار گــرفـت انـگـور را از آن سـتـمـکـار
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
خــراسـان مـی دهــد بـوی مـدیـنــه خـراسـان کـوه غـم دارد به سـیـنـه خـراسـان را سـراسـر غـم گـرفـتـه در و دیــوار آن مــاتــم گـــرفـتــه خـراسـان! کـو امــام مـهــربــانت؟ چه کـردی بـا گـرامی میهـمـانـت؟ خراسـان راز دل ها با رضا داشت چه شب هایی که ذکر یا رضا داشت خـراسـان کـربـلای دیـگـر مـاسـت مــزار زادۀ پــیــغــمــبــر مــاسـت خـراسان! می دهـد خـاکـت گـواهی ز مظـلـومی، شـهـیـدی، بی گـنـاهی بــه دل داغ امــامـت را نـــهــادنــد امـامـت را بـه غـربت زهـر دادند دریـغـا! مـیـهـمان در خـانـه کُـشتند چه تنها و چه مظلـومـانه کُـشـتـنـد امــامِ اِنــس و جـان را زهـر دادنـد به تهـدیـد و به ظـلـم و قـهـر دادنـد ز نارِ زهـرِ دشمن، نور می سوخت سراپا همچو نخل طور می سوخت ز جـا بـرخـاست بـا رنـگ پـریــده غـریــبانـه، عـبـا بـر سـر کـشـیـده گهی بی تـاب و گـه در تـاب می شد همه چـون شـمع روشن آب می شد میان حـجـرۀ در بـسته می سـوخـت نمی زد دم ولی پیـوسته می سوخت ز هــفــده خــواهــر والا تــبــارش دریـغـا کــس نـبـودی در کــنـارش به خـود پیچید و تنها دست و پا زد جــوادش را جــوادش را صـدا زد دلش دریای خون،چشمش به دربود امــیــدش دیـدن روی پــســر بــود پـدر می گـشـت قـلـبـش پــاره پـاره پـسـر مـی کـرد بـر حـالـش نـظـاره پدر چون شـمع سـوزان آب می شد پــسر هم مثــل او بی تــاب می شد پـدر آهستـه چـشم خـویش می بست پـسر می دید و جـان میداد از دست پــســر از پــردۀ دل نــاله ســر داد پـدر هم جـان در آغـوش پـسر داد
: امتیاز
|
شهادت امام رضا علیه السلام
کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان آن لحـظـه که پـرپـر زدی و آه کـشـیدی معصومۀ مظلومه، کجـا بود رضا جان بـر دیـدنت آمـد چـو جـوادت ز مـدیـنـه سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بـود رضا جان تنها نه جگر، شمـع صفت شد بدنت آب کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان تو ناله زدی، در وسط حجـره و زهـرا بالای سـرت نوحـه سرا بود رضا جان یک چشم تو در راه، به دیـدار جـوادت چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها این زهر، برای تو شفـا بود رضا جان از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت اما به لـبـت، ذکـر خـدا بود رضـا جان روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکـی در سـیـنـۀ ما، سوز شما بود رضا جان از خویش مـران «میثم» افـتاده ز پا را عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان
: امتیاز
|
شهادت امام رضا علیهالسلام
فــــراق پــــارۀ تــن؛ مـــیــــوۀ دل کـشـنـده تـر بـود از زهــر قــاتـــل پسراشکش به صورت بود جـاری پـدر پـَر مــیزنــد مـانـنـد بـسـمـل بـنـال ای دل کـه بــاشــد داغ بـابـا بـرای کـودک نـه ســالـه مـشـکــل امـام مـن کـجــا و شـهـر غـربـت؟ گــل زهــرا کــجـا و خــانــۀ گـل؟ بــنـالـم دم به دم سـاعت به سـاعت بگـیـریم کو به کو منـزل به منـزل روا بــاشــد بــه تــابـــوت امــامــم بــه جــای گـل فــشــانــم پـارۀ دل رضا در حجرۀ دربسته میسوخت خــراسـان از امـامـش بـود غـافـل پسـر پـروانـهسـان دور پـدر گشت پدر میسوخت همچون شمع محفل امــامـی داد جــان دور از ولایــت کـه از فیضش ولایـت بـود کـامـل امـام عصــر گـریــد در عــزایــش وگـرنـه گریـۀ «میثم» چـه قـابـل؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمانِ تو توهرچه خوبی من بدم، بیهـوده برهردرزدم آخر بـه این در آمدم باشم کنار خـوان تو من از همه در رانده ام من رانده ام و امانده ام یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمان تو پای من ازره خسته شد،بال وپرم بشکسته شد هردر به رویم بسته شدجُزدرگه احسان تو گفتم منم درمی زنم،گفتی به تو سرمی زنم دارم امـیـدِ لـحـظه ای بیـنم رخ تـابان تو سوی تو رو آورده ام بنگر سبـو آورده ام من آبـرو آورده ام کـو لطف بی پایان تو حال من گوشه نشین با گوشۀ چشمی ببین جز سایۀ پُر مهرتان جایی ندارم جان تو مـن خـدمتی ننـموده ام دانـم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام چون خار دربستان تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
بی تو نفس به سینۀ ما جــان نمی شود بی توبهشت روضۀ رضوان نمی شود اصــلا تــمام وسـعت این گـنـبـد کـبود گــنـبـد طـلای شاه خــراسان نمی شود ناکام آن دلی است که درطول عمرخود یکـبار در حــریم تو مهمــان نمی شود ایـام عمر ما ز تــو برکت گرفته است کمهای ما کـه بی تو فـراوان نمی شود تو دست من بگــیر و بـده روزی مـرا گــندم بـدون لطف شـما نـان نمی شود گشتــم میان این همه اذکــار غرق نور ذکری به دلبــری رضا جان نمی شود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
حس ميکنم در مرقدت عطردعا را عطر توسل هــاي در بـاران رها را غــرق اجـابت مي شود دست نيازش هرکس که ميخواند در اين مرقد خدا را اي مظهر رأفت براي تو چه سخت است خــالي ببيني دست محتــاج و گدا را آهــم کــبــوتر ميشــود تا گـنــبـد تو ميآورد فــريــادهــاي يــا رضــا را آئــيــنه هاي لطف تو تـکــثـير کردند در چشمة دل اشک هاي بي صدا را آقــا کــنــار پـنـجــره فــولادت آخــر ميگيرم از دستت برات کــربــلا را اي زائران اينجــا دخيل غــم بـبـنديد بر آستــانش نــدبــۀ «آقــا بــيــا» را پائين پــاي تو غــبــاري مي ســرايـد شعــر کــرامــات نگــاه کــيــمــيا را
: امتیاز
|
مدح امام رضا علیهالسلام
آن حریمی که در آن دلها کبوتر می شود پر زدن تا محضر زهرا میسر می شود عشوۀ معشوق و ابــراز نیــاز عـاشقـان به وصال عاشق و معشوق منجر می شود این نسیم عفو از آب و هوای گنبد است هر سحر کل حرم از آن معطر می شود در کنار دست صاحبخانه منزل می کند زائری که وارد صحـن مطهــر می شود آب سقـاخانه اینجا طعم کــوثــر می دهد عطر و طعمش موجب ایمان کافر می شود هر دلی اینجا توسل کرد عرشی می شود هر سری اینجا به خاک افتد سرور می شود با تمام غصه ها هر طــور می شد آمدم گفتم از مشهد به بعد اوضاع بهتر می شود من هو یعطی الکثیر بالقلیل آقای ماست پاسخ یک خواهش اینجا صد برابر می شود خوش به حال زائری که بعد مشهد آمدن دل پسند زاده موسی بن جعفــر می شود عطر و بوی کربلا دارد حریمت،این گدا کی دوباره زائـر ارباب بی سر می شود از حرم تا قـتـلـگـه،از قتلگه تا به حــرم این مسیر از اشکهای فاطمه تر می شود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
دلـم جـز به مـهـر تـو ســامـان نـدارد دمـی زنـدگـی بـی تـو امـکــان نـدارد نباشد فـقـیر آن که بی مال و پول است فـقـیـر آن که مـثـل تو سلـطـان ندارد مـیـان غــم و غــربـت خـود بـمـیــرد غــریـبـی کـه شــاه خـراســان نـدارد نگـاهت پُر از مهر و لطفت فـراگـیر که ربطی به گـبـر و مـسلـمـان ندارد شــده گــنـبـد تـو نـگــیـنـی بـه عـالـم نگــیــنی که حــتی ســلیــمــان نـدارد "قــسـم" تـا به جـان جــواد تو بـاشـد دگــر احتــیــاجــی به "قــرآن" نـدارد سـرم روی دامـان تو بـوده یک عمر پـنـاهـم تـویـی این که کـتــمـان ندارد دلــم گــشتــه آهــوی صـحـن تو آقــا در ایـنجـا دلــم شــوق بُـسـتـان نـدارد یـقـیـنــاً که تـوحـیــد او خــدشـه دارد کــسی که به حــقّ تـو ایــمـان نـدارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
آرام کن به جامی؛ شور و نـوای ما را سلطانی و ز رأفـت داری هوای ما را از سفرۀ کریمت همواره برده ام فیض پر کرده ای همیشه تو کسیه های ما را دادیم تا ســلامی تحــویــلمان گــرفـتـی از خــاطرت نبردی حتی صدای ما را سهمیــۀ گــدایــان محفــوظ باشد ایـنجا بگــذاشتی کــناری سهــم عطای ما را باز آمدیم ای دوست بار گـناه بر دوش راضی نما دوبـاره از ما خــدای ما را روزی اگر بنــا شد ما را ز در بـرانی گو مــادران بپوشند رخت عزای ما را زیباییِ ضریح و ایوان و صحن هایت در گوشۀ حریمت بسته است پای ما را جان جــوادت آقــا؛ جــان عــزیز لیـلا امضــا نمــا دوبــاره کــربــبلای ما را باب الجــواد یـعــنی صحن علی اکــبر تنگ غروب دیدی تو گریه های ما را در پیش چشم بابا اکـبر شد اربا" اربــا فـرمود شـاه: عبـاس! آور عبـای ما را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
هر چـند کـشـیـدند به تعـیـیـن تو حـدها آخــر نـرسیــدنــد به درک تو خِــردها تا وسـعـت آیـیــنـۀ لطف تو بـسـنـجـنـد محــوند ازلهــا هــمه در روی ابــدهــا تو خوبی و جز خوب تو را نیست سزاوار تو خـوبی و ماها همه بد؛ وای به بدها دل آمده امــروز، نسیــمانــه به بــاغت تا پُــر کند از غـنچــۀ لطف تو سبــدها هر کس که شنیدهست مقــام حرمت را بر عــزّت زوّار تو بُـرده است حسدها تنهــا منِ نــاچیــز، نه شــرمنـدۀ لطفت یکبار نه، دهها شده، دهها نه که صدها دریــایی و امــواج تو را نیـست نهایت در شــرح تو غــرقند رقـمـها و عددها ازمن همه یک «بوالحسن» و از تو عنایات از من همه یک «یاعلی» و از تو مددها حـق است تو را نور ولایت به عــلائم ختم است تو را تخت خلافت به سندها تا آل علی هست به اغیار چه حـاجت؟ با بودن صدها چه نیــازی به نـودها؟! دعوت شدگانیم ز لطف تو در این بزم ای گــمشــدۀ کــوچــۀ شــوق تو، بلدها امیـد به دیــدار تو داریم، رضــا جــان روزی که گــذاریم سر خود به لحـدها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
دل اگر دیــده به دلـدار نـبـنـدد چه کند دیــده گر از کـرَمت بار نبـندد چه کند تا دلِ سوخته را مثل تو دلـداری هست دل اگر دیــده ز اغــیـار نبـندد چه کند دل ز هر کس، به خدا حُجبِ نگاهت بِبَرد مِهرت آئیـنه به رخســار نبندد چه کند دلبری چون تو که دل هاست گرفتار غمش چشم، بر چشم گــرفتــار نبندد چه کند کیست شایستۀ مدح قدِ سَــروِ تو رضا دل دخیــلِ قــدم یــار نـبـنـدد چــه کـند سائلت وقت عبــور تو ز بــازارِ نظـر راه، با چشــم خــریــدار نبـندد چه کند تو رضایی و خدا روحِ رضامـنـدیِ تو می سِزَد سجده به اسماء خــداوندیِ تو ای همه عــالـم امکـان شده سرگردانت وی ســرِ خـوان ولای تو همه مهمانت همه افلاک به زیر قَــدَمت ریگِ رَهَند همۀ کون و مکان ریـزه خـور دستانت پِلک مستانه چو بر هم بِنَهی شب گردد دیده چون باز کنی روز شود حیـرانت سایه بر سر فِکَن ای زادۀ زهرا و علی دودمــان تو نظر دوختــه بر چـشمانت پارۀ جان پــدر! کــوثــر ثـانیِ رسول! مــادرت مَــحــوِ ز بر داشتـنِ قــرآنـت چون به توحید گشودی لب شیرینت را «مَلک از هر سخنت بُرد دُر غلتانت» انــبــیــا کــارگــزار ره نــورانــیِ تــو پــاسبانان مــقــرّب هــمگــی دربــانت تو رضایی و خـدا روحِ رضامنـدیِ تو می سِزَد سجده به اسمـاء خـداوندیِ تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
کم کم دل هوایی مان بال و پـر گرفت محتـاج لحـظه های تو راه سفـر گرفت دل را رئوف من، نگهت تا حرم کشید پائین پات دست دعــا روی سر گرفت نجوای عشق، هـمـهمـۀ زائـران اشک پیـراهن ضریـح تو را چـشم تر گرفت حاجت زیاد و بذل عنایات بی حد است هر دل شکسته تر که بود بیشتر گرفت آقا «قسم به جان جوادت» چه می کند با این قسم گرفت هر آن کس اگر گرفت آهو شدن که قسمت هـر کس نمی شود ضامن ترین امام مرا هم به بـر گرفت باب الجواد بود که بغض دلــم شکست شعرم تمام بود ولی تــازه ســر گرفت
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با امام زمان (عج)
آقا ســلام! ســوز و نــوایــی به مــا بـده هر صبــح و شام حال بکـایی به ما بده دل تنگ دیــدن تو شدیم ایّهــا الغــریب! آغوش خویش وا کن و جـایی به ما بده تنها به عشق دیدن تو نـدبـه خـوان شدیم هر صبحِ جمعه حـال دعــایی به ما بده این دیده ای که غیر تو هر چیز دیده است از ما بگیــر و چـشـم خــدایی به ما بده تا کی اسیــر لــذّت نـفـسـانـیـت شـدن؟! بشکن حصار و برگ رهـایی به ما بده زنگــار معـصیت دل ما را سیــاه کـرد با کیــمیــای عشق، جـلایــی به ما بـده شایـسـتـۀ مُحـب تو روی سـیـاه نـیـست این جلــوه را بگیــر و نمایـی به ما بده دراین زمان که هر که به دنبال زندگی است توفـیــق نــوکــری و گـدایی به مــا بده چیــزی نمانــده تا که مُحــرّم فــرا رسد سـهـمــیّــۀ امــام رضــایـی به مــا بــده سهمیّه ای که قطره ای از آن گره گشاست در دیــده ها بـریـز و صفـایی به ما بده در هر فــراز روضــۀ گــودال قـتـلـگاه حال و هــوای کرب و بــلایی به ما بده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
گر چه آلـوده تـن و نـامـه سـیـاه آمـده ام کن عـنـایت که به امـیـد نـگـاه آمـده ام حرمت کعبۀ عـشق و نگهت چـشم خـدا به طـواف حـرمت غـرق گـنـاه آمده ام خسته از سرکشیِ نفـس ز حق بی خبرم شب ظـلـمـانی ام و در پـیِ مـاه آمده ام نکـنـد روی بـگـردانـی و راهـم نـدهـی که به امـید نگـاه، این هـمه راه آمده ام همۀ حاجـت من دیـدن رخـسار شماست من بدین در، نه پیِ حشمت و جاه آمده ام همـۀ هـستی من اشـک غـم کـربـبلاست زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام کربلا، کرب و بلا در دل ما ساخته است کـز غـمش با شـرر و شعلۀ آه آمـده ام
: امتیاز
|
امام حسین علیه السلام؛ مناجات
تا زنده ایم شــور حسینی شعــار ماست این سبک زنــدگی سند افــتخـار ماست ما انـتخــاب مــادر قــامت خــمیــده ایم فــردا بهشت فـاطمه در انتظــار ماست روضه به روضه پای شما پیـر میشویم مــوی سفید نــوکـریت اعتــبــار مـاست تا روضه هست ثانیه ای گــم نمی شویم هر روز رأس ساعت هیئت قرار ماست طبق بیــان حضــرت صــادق دل شـما در لحظه های روضه و گریه کنار ماست ما جمعــمان فقط به شما جمـع می شـود این جـمع هیــأتــی سبب اقــتــدار ماست جــذب نــگــارخــانــه دنیـا نمی شــویـم دنیــا خودش اسیــر نگــاه نگــار ماست
: امتیاز
|
سرود ولادت امام رضا علیه السلام
دست من و دامن این ، آقا که خیـلی کریـمِ لطف و عنایتش به ما ، ثابت شده از قدیـمِ شب شب عیدی دادن ، فاطمه شد به عاشقا میــده برات سفر ، مــدیـنه و کــرب و بلا مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا ************************************************ از سر شب تا به سحر، دلم میخواد دعا کنم گــوشۀ سجــاده فقط ، من آقــامو صدا کنم دل رو به دریا می زنم، تا حرمت پل میزنم به دامنت با حاجتام ، دست تـوسل می زنم مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا ************************************************ تــربت مشهدت آقــا ، سرمۀ چــشم ملــکِ ضریــح با صفــای تو ، قــبـله نه تا فــلکِ اسم تو تا نمی بــرم ، قــفل دلــم وا نمیـشه غیر محبتــت آقا ، چیـزی تو دل جا نمیشه مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا ************************************************ لحظه ای هم رهام کنی، بدون که کارم تمامِ حتی نفس کــشیدنم ، بــدون عشقت حــرامِ بوی بهشت میرسد از، هر جایی که حرف شماست خوش به حال عاشقی که، عمرش فقط صرف شماست مولا علی موسی الرضا؛ مولا علی موسی الرضا ؛ مولا علی موسی الرضا
: امتیاز
|
سرود ولادت امام رضا علیه السلام
تجــلّی خــورشیــد، ولا مبــارک باشد ولادت حضرت ِ ، رضا مبارک باشد نام سبــحــان ، مــدح سلطــان ، گــشتــه ذکــر عــاشقــانی که به عشــقــش مبتــلایــند پیــروان و ، بــی قــراران ، شــاد و خــوشحــال از قــدومِ یــوسف زهــرا رضــایــند حضرت نجمه ، گوهر آورده بر بهشت جان ، کـوثر آورده یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم ***************************************************** سیــد و سَروَر آمد ، جان پیــمبـر آمد دسته گل ِ زیبای موسی بن جعفر آمد حجت الله ، یابن زهرا ، تا قیامت دل به لطف و جود بی حدّ تو بستیم ای ولیّ ، نعمت ما ، در طواف مرقد نورانی ات بودیم و هستیم مضجـع پــاکت ، قــبلۀ دلـهــا نام زـیبــایت ،حــلّ مشکــلها یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم ***************************************************** عبــد فــقیــریم آقا ، به تو اسیــریم آقا برات کــربلا رو ، ازت میگــیریم آقا از کرامت ، کن عنایت ، تا قیامت بر ولایت مبتلا باشیم رضا جان در رَه ِ دین ، با محبّین ، اربعین امضا نما تا کربلا باشیم رضا جان کن دعا حقّ ِ ، خیل ِ خوبانت همسفر گـردیم ، با شهیــدانت یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم؛ یا رضا جانم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب که خدا با تو نـمـایـان شــده آقا انــگـار دلـم تـازه مـسـلـمـان شـده آقـا از یـاد بــرد نـام بــهـشــت ابــدی را هر کس که دلش اهل خراسان شده آقا هرکس كه رسیده است به جایی ومقامی از خـاک در خانـه سـلـطـان شــده آقـا باید بنـویـسـند كــه گنجـیـنـۀ عــرشیـم در سیـنـۀ ماعـشق تو پـنـهـان شده آقا فهمـیده ام از هـیـمـنۀ نـور حـضورت با دیـدن تــو فـاطـمـه خـنـدان شده آقـا من را ببر از خانه به مـیخـانه، ترم کن دستی سـر گـیـسو زده دیوانه ترم کن لبـخنــد بــزن تــا که ببـیـنـند رضا را آیــات جــمـالــی و جــلالــی خــدا را لبـخـند بزن تــا کــه ببـیـنـند حـسـیـنی تا با توحسـن جلوه کند عـرض و سما را لبخـنـد بزن تا همه در کــیـش تو آیـند تا شهر حـسیـنیه کـند صــومـعـه ها را باید كه شــب آمــدنـت بــاز بـگـویـنـد تقوای تو را، زُهـد تو را، شوق دعا را بوی تو ز پیـراهن یوسف گـذری كرد بخشید به چـشـم تـر یــعـقـوب شـفا را ای آب وهوای دل من با حـرمت گرم ای ناز نـفـس های خـداونـد دمت گرم شأنی به جهان بیشتر از نوکری ات نیست فریاد که دل خواه تر از دلبری ات نیست یک عمر هلاک تو واین جذبۀ عـشقیم خاک تو سرم باد که چون سروریت نیست حتما به علی رفته ای ایـنقدر شگـفـتی کس نیست، گرفتار دم حـیدری ات نیست ای معـجــزۀ دامن زهــرا ز نـگـاهـت پیداست دلی همچو دل مادری ات نیست هنگام حدیث است بخوان سلسلة العـشق تا خلـق نویسند تكی دیگری ات نیست من آمـده ام ســجـده کــنم اوج بـگیـرم گفتند که جانبخش تر از پادریت نیست صد شکر خدا صحن گوهرشـاد به ما داد ما بی کس و او پنجره فـولاد به ما داد سوگـنـد سر کعـبه بــه دامــان تو باشد صــد چـلۀ دل قـبـلـه چراغان تو باشد من بچـۀ آهــویـم و دنــبال تـو هـسـتـم آقا بــه دلــم حـق بـده حـیـران تو باشد این خطّه اگر سبز و بلند است و خدایی اصلا نه عجیب است که ایران تو باشد جبریل اگربال وپرش سایۀ عرش است بر روی سـرش سـایـۀ ایـوان تو باشـد بیچاره بهـشت است که هـر شام تولـد حـیـران چـراغـان خـیــابـان تـو بـاشـد امشب سر سال اسـت بده خرجی ما را هــم پـنــجره فـولاد و هـم کربـبـلا را ما درد نهـانی و تــوآن لــطف عـیانی ما کمتر از ایـنـیـم و تو بالاتـر از آنی بدجور گره خورده به گیسوی شمائـیم مـا را ز سـرت وا نکـنـی زود نـرانی بر فرش حرم گرد وغباریم و نشستیم ما را نـتـکـانی، نـتـکــانــی، نــتکـانی ما نیز سفـارش شدۀ فــاطـمـه هـسـتیم خواهی بکـش اما در دیــگر نکـشـانی ما را به نفس های تو بخـشیده خداوند ما را به سـر سـفـرۀ غـیــری نـنـشـانی گیسوی من از غصه تان پیر شـد آقا كـو كربــبلا و نـجـفـم! دیــر شــد آقـا
: امتیاز
|